چکیده
تروریسم بین المللی یک از سازه های مهمی به شمار می رود که تقریبا چهار دهه در مسایل ژئوپوليتیک و حتی ژئوستراتيژیک افغانستان نقش دارد. از زمان اشغال افغانستان توسط قوای اتحاد شوری سابق تا اکنون، تروریسم بین المللی به اشکال ګونه ګون وضعیت افغانستان را تحت تاثیر قرار می دهد. در سال ۱۹۹۶ وقتی رهبر القاعده از سودان به افغانستان برګشت، مسله تروریسم بین المللی در افغانستان به شکل فعال در آمد و هسته های را ساخت که وضعیت افغانستان بطور بسیار جدی تحت تاثیر قرار داد. بر بنیاد اسناد امریکا القاعده با استفاده از خاک افغانستان حملات یازده سپتمبر را طراحی نموده بود و امریکا در واکنش به آن بر افغانستان حمله نمود. هر دوی این فکتورها ژئوپلیتیک افغانستان را تغییر داد.
کلیدواژه: تروریسم بین المللی، ژئوپلیتیک، ژئواستراتیژيک، افغانستان، امریکا، القاعده
مقدمه
در طول ده ها سال، محققین همواره در مورد واژه تروریسم تحقیقات می نمایند ولی تا هنوز تعریف جامع و مانع تروریسم را در دست نیست. سیاست های دولت ها این واژه را شناور نموده است و موارد هم وجود دارد که یک کنش برای یک دولت تروریسم و برای دولت دیګر تروریسم به حساب نه میرود. افغانستان به عنوان یک کشوریکه بیش از سی سال با پدیده تروریسم بین المللی دست و پنجه نرم می کند و قربانی می دهد، در اسناد حقوقی و قوانین خود واژه تروریسم را تعریف نمود و برای آن مجازات تعیین نموده است.
در کود جزای افغانستان تروریسم عبارت از ارتکاب یک عمل به منظور قتل یا ورود لطمه جسمی جدی به یک شهروند یا شخصی که مشارکت فعالی در دیګیری مسلحانه ندارد و هدف از ارتکاب چنین عملی، ارعاب جمعی یا وادار نمودن حکومت یا سازمان بین المللی به انجام یا خودداری از انجام هر عملی باشد.
به شمول سازمان ملل متحد، کشورهای مختلف تروریسم را با در نظر داشت پیشبینی ها و ظرفیت های سیستم حقوقی خویش تعریف نموده است و در هر صورت آن یک عمل جرمی قلمداد نموده است.
تروریسم به عنوان یک پدیده بیش از دو ده در افغانستان وجود دارد و همواره بر ژئوپلیتیک این کشور تاثیر ګذاشته است. روابط این کشور با همسایه ها و همچنان جامعه بین المللی بر اساس این تاثیر ګذاری از نو تعریف شد، قسمیکه تا سال ۲۰۱۴ بطور متناوب حتی بیش از یک صد هزار نیروهای خارجی در افغانستان مستقر بود.
اکنون که مسله صلح با طالبان داغ است، امریکا تصمیم ګرفته است که نیروهای نظامی خود را درین کشور به حدود ۲۰۰۰ کاهش می دهد و استدلال بر این است که طالبان قبول نموده که خاک افغانستان را بر ضد ایالات متحده استفاده نخواهد شد و روابط خود را با تروریسم بین المللی و در راس آن القاعده قطع می نمایند.
مفاهیم
الف: تررویسم
کلیمه تروریسم و تروریست برای بار اول از زبان فرانسوی به انګلیسی ترجمه و درج لغتنامه ها شد. واژه های تروریسم و تروریست به انگلیسی ترجمه شده است كه در دوره معروف به سلطنت ترور (94-1793) یا Reign of Terror، هنگامی كه دولت جدید - معمولاً کسانی را با اعدام مجازات می كردند که فکر می شد با انقلاب فرانسه مخالفت دارند. این یک دوره هولناک و طولانی بود که خشونت به صورت رسمی تحت حمایت دولت صورت می ګرفت. (The History of the Word Terrorism, Merriam-webster)
ب: ژئوپلیتیک
ژئوپلتیک یا سیاست جغرافیایی یا جغراسیاست، به یونانی Γη+Πολιτική))، از «ژئو» به معنای زمین و «پلیتیک» به معنای سیاست تشکیل شدهاست. ژئوپلیتیک شاخهای است از جغرافیای سیاسی و به آن بخش از معرفت بشر اطلاق گردیده که به معلومات ناشی از ارتباط بین جغرافیا و سیاست مربوط میشود. این شاخه علمی از زمان وضع آن، طی یک قرن گذشته، از نظر مفهومی و فلسفی دچار شناوری و گاهی رکود بوده و همانند برخی رشتههای علمی دیگر هنوز بر سر موضوع و ماهیت آن اتفاق نظر وجود ندارد. (محمدرضا حافظ نیا، اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، ۱۳۸۶،ص ۹).
تروریسم چیست؟
در طول ده ها سال، محققین همواره در مورد واژه تروریسم تحقیقات می نمایند ولی تا هنوز تعریف جامع و مانع تروریسم را در دست نیست. سیاست های دولت ها این واژه را شناور نموده است و موارد هم وجود دارد که یک کنش برای یک دولت تروریسم و برای دولت دیګر تروریسم به حساب نه میرود. فعالیت های سازمان حماس در فلسطین، حزب الله در لبنان و طالبان در افغانستان سه مثال برجسته می باشد که کشورهای در مورد آن اختلاف نظر دارند. فعالیت های سازمان حماس از طرف اسرایل به عنوان فعالیت های تروریستی یاد می شوند درحالیکه کشورهای مثل ایران از آن حمایت می کند و این ګونه فعالیت ها را مجاز میدانند. فعالیت حزب الله در لبنان نیز از طرف اسرایل، تعداد از کشورهای اروپایی و غیر در جمع فعالیت های تروریستی محسوب می شوند در حالیکه ایران هرګونه فعالیت های این سازمان را مشروع و از آن حمایت می کند. فعالیت های طالبان در افغانستان نیز از طرف دولت افغانستان فعالیت های تروریستی قلمداد می شود در حالیکه پاکستان به طور رسمی و غیر رسمی آن را مشروع میداند. نتیجه اینست که تروریسم در بعضی از موارد بحیث ابزار برای ګسترش سیاست های کشورها استفاده می شود و به همین دلیل تعریف متفق علیه از تروریسم در دست نداریم. درینجا چند تعریف از تروریسم آرئه می کنیم که از یک طرف نشان دهیم که تمایلات کشورها در مورد تروریسم چګونه می باشد و از سوی دیګر این واژه را از دیدګاه های مختلف تحت بررسی قرار بدهیم.
تعریف تروریسم از منظر دولت کانادا
چنانچه پیشتر اشاره شد تعریف تروریسم مسئله ای بسیار مناقشه برانگیز است، اما در عین زمان انعطاف پذیر است و این ویژګی آن برای ما فرصت می دهد که تعریف ها و تفسیرهای مختلف از آن ارائه دهیم.
بسیاری از عوامل موثر در پیچیدگی تعیین کننده تعریف "تروریسم" شناخته شده اند. به گفته وینبرگ، عوامل اصلی که مانع هرگونه تلاش برای ارائه تعریف رسمی تروریسم می شود شامل استفاده از این اصطلاح برای اهداف سیاسی است. مشکلات مرتبط با این اصطلاح (به عنوان مثال تشخیص این مسله که تروریسم کجا آغاز و کجا به پایان می رسد. (The Challenges of Conceptualizing Terrorism, Winter 2004)
برخی دیگر استدلال می کنند که بیشتر مشکلات مربوط به تعریف تروریسم ناشی از نیاز به ایجاد معنای مشخصی برای این واژه است. به عنوان مثال ، گروب-فیتزگیبن به این عقیده است که اصطلاح تروریسم تا کنون مچنان مبهم است و در نتیجه دولت ها و دانشمندان به دنبال تعریف بسیار گسترده این اصطلاح هستند تا هر نوع خشونت نامتعارف را زیر چتر تروریسم طبقه بندی کنند.
(What is Terrorism? Redefining a Phenomenon in Time of War, June 5, 2008)
در كانادا ، بخش 83.01 قانون كيفري تروريسم را عملي توصيف كرده است كه "كاملاً يا بخشي از آن براي يك هدف، غرض و علت سياسي ، مذهبي يا عقيدتي" با نیت ترساندن مردم "از لحاظ امنیت منجمله امنیت اقتصادی آنان، یا مجبور کردن یک شخص، یک دولت یا یک سازمان داخلی یا بین المللی به انجام یا خودداری از انجام هر کاری." (قانون جزا کانادا، 1985)
فعالیت هایی که مرتبط با تروریسم پنداشته می شود و به عنوان جرم شناخته می شوند شامل مرگ و جراحات بدنی با استفاده از خشونت است. به خطر انداختن زندگی یک شخص ، خطرات موجود در سلامتی و ایمنی مردم ، خسارت قابل توجه اموال، و تداخل یا ایجاد اختلال در خدمات ، امکانات یا سیستمهای ضروری.
تعریف تروریسم از منظر دولت انګلیستان
بعد از ګسترش دامنه تروریسم در جهان به ویژه بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ اکثر کشورهای جهان تروریسم را در قوانین خود تعریف و مجازات ګونه ګون برای آن در نظر ګرفتند. انګلیستان یکی دیګری از کشورهای می باشد که برای اعمال تروریستی و مجازات آن قانون جدیدی را در سال ۲۰۰۶ تصویب نمودند. مطابق این قانون تروریسم انگلیس، تروریسم به استفاده و اقدام تهدیدامیز "طراحی شده برای نفوذ در دولت یا ترساندن کل مردم یا بخشی از مردم ګفته می شود که انګیزه سیاسی، مذهبی و یا علت ایدئولوژیک داشته باشد.
این قانون نیز مشابه قانون کانادا می باشد که خشونت علیه مردم، ، خسارت به اموال مردم، به خطر افتادن زندگی مردم، و متوجه کردن خطرات به سلامتی یا ایمنی مردم از اقداماتی می باشد که در این قانون مورد توجه قرار گرفته است. (قانون تروریسم انگلیستان 2006)
تعریف تروریسم از منظر ایف بی آی (FBI)
به طبع کل جهان تروریسم در امریکا نیز جرم پنداشته می شود. در ایالات متحده ، تروریسم به عنوان فعالیتهایی تعریف می شود که "شامل اعمال خطرناک برای زندگی بشر است، اعمال که در قوانین جزایی امریکا جرم پنداشته می شود.
از نظر اداره فدرالی استخبارات امریکا، تروریسم را بر دو نوع تقسیم نموده است
الف تروریسم بین المللی: خشونت و اقدامات جنایتکارانه که توسط افراد و یا گروههایی انجام می شود که از سازمانها تروریستی مشخص خارجی و یا ملتها (فعالیت های که توسط دولت حمایت می شود) الهام ګرفته یا با آنها مرتبط هستند. به این معنی که تروریسم بین المللی ، مرتبط به دولت ها یا گروه های خارجی است و از مرزهای کشور فراتر می رود.
ب تروریسم داخلی: خشونت و یا اقدامات جنایتکارانه که توسط افراد و یا ګروهای انجام می شود تا اهداف ایدئولوژیکی ناشی از تاثیرات داخلی از قبیل اهداف سیاسی، مذهبی، اجتماعی، نژادی یا محیطی را به دنبال داشته باشد. (FBI)
تعریف تروریسم از منظر اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا در تصمیم چارچوب اتحادیه اروپا برای مبارزه با تروریسم (۲۰۰۲) تروریسم را چنین تعریف نمود: تروریسم عبارت از فعالیت هایی می باشد که با هدف "ارعاب جدی یک جمعیت، یا وادار كردن یك دولت یا سازمان بین المللی به انجام یا پرهیز از انجام هر عملی، یا ایجاد بی ثباتی جدی یا تخریب ساختارهای اساسی سیاسی، قانون اساسی ، اقتصادی یا اجتماعی یک کشور یا یک سازمان بین المللی.
از منظر تصمیم چارچوب اتحادیه اروپا برای مبارزه با تروریسم (۲۰۰۲) تروریسم می تواند عملیاتی باشد که یک فرد یا گروهی از افراد در ظرفیت فردی خود یا با حمایت یک کشور عمل می کنند. همچنین ممکن است تروریسمعمل یک کشور باشد ، چه علیه مردم خود (نقض حقوق بشر مانند کار اجباری، تبعید، نسل کشی و غیره) ، یا در چارچوب درگیری مسلحانه بین المللی علیه جمعیت غیرنظامی کشور دشمن باشد. (CFD 2002)
فعالیتهایی که تحت این چارچوب ممکن است تروریستی تلقی شود شامل حمله به مردم منجر به مرگ، آدم ربایی یا گروگانگیری و تخریب گسترده به یک دولت یا تأسیسات عمومی است.
تعریف تروریسم از منظر ملل متحد
از سال 1963 ، جامعه بین المللی 13 سند حقوقی مربوط به پیشگیری و سرکوب تروریسم بین المللی را تهیه کرده است. تازه ترین این اسناد، کنوانسیون بین المللی منع اقدامات تروریسم هسته ای بود که در 14 سپتامبر 2005 برای امضاء گشوده شد.
از دیدګاه ملل متحد"تروریسم تهدیدی برای همه کشورها و برای همه مردم است، که می تواند در هر زمان و هر مکان حمله کند. ترویسم حمله مستقیم بر ارزشهای اصلی سازمان ملل است که عبارت از حاکمیت قانون ، حمایت از غیرنظامیان، احترام دوجانبه پيروان آیین ها و فرهنگ های مختلف و حل مسالمت آمیز درگیری ها می باشد.
(The United Nations in The Fight against Terrorism, pg22))
تروریسم از دیدګاه قوانین افغانستان
افغانستان در دو دهه اخر با موج بسیار جدی تروریزم بین الملی مواجه می باشد. در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ تعداد کثیری از جهادیان عرب، اسیای مرکزی و خاور میانه به افغانستان رو اوردند و در صفوف مجاهدین بر ضد شوروی وقت می جنګیدند. بعد از شکست رژیم داکتر نجیب الله در سال ۱۹۹۲ اکثر این جهادیان به جای برګشت به کشورهای خود در افغانستان باقی ماندند. کسانی که به کشورهای خود برګشتند آنان نیز بعد از سپری نمودن مدت کم دوباره به افغانستان آمدند و اینجا اقامت ګزیدند. به طور نمونه رهبر سابق شبکه القاعده که بعد از سقوط رژیم داکتر نجیب الله به عربستان برګشته بود ولی بناء بر اختلافات که با خانواده ال سعود داشت به سودان تبعید شد و در سال ۱۹۹۶ بناء بر درخواست رهبر سابق سودان عمر البشیر به افغانستان برګشت و در جلال اباد سکونت اختیار نمود. زمانی که طالبان در سال ۱۹۹۶ کابل را تسخیر نمودند، نام افغانستان بتدریج با تروریسم ګره خورد. در طول چهار سال حاکمیت طالبان جامعه بین المللی بارها اذعان نمود که افغانستان به مرکز تروریست های بین المللی مبدل ګشته و این پدیده هیچ وقت به طالبان فرصت نداد که با جامعه بین المللی روابط داشته باشند. در سال ۲۰۰۱ حمله تروریستی بر دو قلوی مراکز تحارتی جهان درنیویارک افغانستان را در صدر خبرهای جهان قرارداد و باور بر این بود که حمله یازده سپتامبر در افغانستان طراحی شده و اسامه بن لادن در آن دست دارد. بعد از سقوط رژیم طالبان اصطلاح تروریسم به قاموس های حقوقی و سیاسی افغانستان اضافه ګردید و وقتا فوقتا جزاها و نتایج مرتب بر آن مورد بحث بود تا که در سال ۱۳۹۶ کود جزا افغانستان به تصویب رسید.
در نظام حقوق افغانستان قبل از کود جزا جرم تروریسم در قانون مبارزه با جرایم تروریستی مصوب سال 1387 مورد شناسایی و تعریف قرار گرفته بود و در ماده سوم این قانون فقره 1 و 2 می نویسید: 1-جرایم تروریستی ارتکاب اعمال جرمی مندرج این قانون است، به منظور تحت تأثیر قراردادن سیاست دولت افغانستان یا دول خارجی و یامؤسسات و سازمان های ملی و یا بین المللی یا بی ثبات ساختن نظام دولت افغانستان و یا دول خارجی 2-تروریست و سازمان تروریستی شخص حقیقی یا حکمی است که یکی از جرایم مندرج این قانون را مرتکب گردیده باشد یا مطابق قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد تروریست یا سازمان تروریستی شناخته شود، مشروط بر اینکه قطعنامه از طرف شورای ملی تصدیق گردیده باشد.
در کود جزای افغانستان تروریسم عبارت از ارتکاب یک عمل به منظور قتل یا ورود لطمه جسمی جدی به یک شهروند یا شخصی که مشارکت فعالی در دیګیری مسلحانه ندارد و هدف از ارتکاب چنین عملی، ارعاب جمعی یا وادار نمودن حکومت یا سازمان بین المللی به انجام یا خودداری از انجام هر عملی باشد.
در کود جزا در فصل دوم از باب اول کتاب دوم که مربوط به جرایم تروریستی است، در ماده 264 جرم تروریستی را این گونه تعریف نموده است: شخصی که یکی از اعمال مندرج این فصل را علیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان یا دول خارجی یا سازمان ملی یا بین المللی یا هر شخص یا نهاد دیگری به منظور بی ثبات ساختن نظام دولت جمهوری اسلامی افعانستان یا دول خارجی یا تحت تأثیر قراردادن سیاست دولت جمهوری اسلامی افغانستان یا دول خارجی یا سازمان بین المللی انجام دهد، مرتکب جرم تروریستی گردیده مطابق احکام مندرج این فصل، مجازات می ګردد. (ماهنامه عدالت، صفحه ۹، ۱۳۹۸)
عوامل تروریسم Root Causes of Terrorism
تروریسم به عنوان یک پدیده عوامل ګونه ګون دارد. از فقر و ګرسنګی ګرفته تا مسایل کلان سیاسی همه نقش در شکل ګرفتن تروریسم در یک کشور دارد. درین جا به صورت خلاصه چند عامل اصلی تروریسم مورد بررسی قرار می ګیرد.
فقر
نقش عوامل اقتصادی در ایجاد تروریسم پیچیده است. یک تصور گسترده وجود دارد که فقر یکی از اصلی ترین دلایل تروریسم است، اما نتایج تحقیقات در این مورد به طور شگفت انگیزی متفاوت است. برخی از مطالعات ارتباط معنی داری را بین فقر و تروریسم پیدا کرده اند، اما بیشتر آنها تنها ارتباطات ضعیف یا دوسویه را شناسایی کرده اند. به هر حال اتفاق نظر کلی این است که اگرچه فقر می تواند در ایجاد تروریسم نقشی داشته باشد اما بسیار ضعیف تر از حد انتظار است و به نظر می رسد عوامل دیگر سهم قابل توجهی دارند.
انهای که ادعا دارند که فقر یکی از علت های اصلی تروریسم می باشد پس انتظار می رود که اکثر تروریست ها باید از جامعه فقیر برخاسته باشند و تروریسم باید در مناطق فقیرتر شیوع بیشتری داشته باشد؟ در حالی که هیچ یک از این ادعاها درست نیست. تروریسم در سراسر کشورهایی از ثروتمندترین ملل تا محروم ترین کشورها اتفاق می افتد. (James Piazza, 2006)
جمعیت بیشتر
تراکم جمعیت یکی دیګر از عوامل تروریسم به شمار می رود و باور بر این است که هرچه جمعیت یک کشور بیشتر باشد ، احتمال ګسترش تروریسم بیشتر می باشد. اینکه چرا اندازه جمعیت در شکل ګیری تروریسم نقش دارد ؟ احتمالاً دو موضوع مهم هستند. اولاً ، هرچه جمعیت بیشتر باشد ، پیگیری همه افراد ، از جمله افراط گرایان بالقوه، برای دولت دشوارتر می شود. شهرهای پراکنده با جمعیت زیاد به تندورها و افراطیان فرصت می دهد که ګوشه از چشم دولت به اعمال تروریستی خود ادامه دهد و از پیګرد قانونی در امان بمانند. دوم، کمیت جمعیت بر کیفیت آن نیز تاثیر دارد. اګر در هر صد هزار تن یک نفر تروریست بالقوه پیدا شود پس اګر نفوس پنجصد هزار باشد به این معنی که امکان وجود پنج تروریست بالقوه می باشد و اګر اندازه جمعیت پنج میلیون می باشد به این معنی که امکان وجود پنجا تروریست بالقون در میان آن جمعیت موجود است. (IGNACIO SÁNCHEZ-CUENCA, 2009)
آزادی های مدنی و حقوق بشر
عدم تامین آزادی های مدنی و نقض حقوق بشری شهروندان نقش بسیار مهم در شکل ګیری تروریسم در جهان دارد. هرچه سرکوبگری یک کشور بیشتر شود ، احتمال ظهور تروریسم نیز بیشتر است. سرکوب را می توان به روش های مختلفی سنجید اما می تواند شامل از دست دادن آزادی های مدنی، محدودیت آزادی بیان و افزایش موارد نقض حقوق بشر باشد. در یک مطالعه با بررسی تجربه 97 کشور طی یک دوره بیست ساله ، مشخص شد که کشورهایی که در این مدت به طور فزاینده ای سرکوب می شوند نیز بیشترین احتمال بروز خشونت تروریستی را دارند. به طور کلی ، سطح نقض حقوق بشر در یک کشور پیش بینی کننده تروریسم نسبت به سایر اقدامات مرتبط اقتصادی است که پیشنهاد شده است.( James Piazza, 2006)
نبود نمایندگی سیاسی
کشورهایی که سیاست های دموکراتیک را محدود می کنند و یا کاهش می دهد، به احتمال زیاد تروریسم داخلی تولید می کنند. یک سنجش ساده از تعداد نمایندگی احزاب سیاسی در نهادهای قانونگذار دولت پیش بینی کننده خوبی برای تروریسم در آینده است. هرچه تعداد احزاب حاضر کمتر باشد، احتمال وقوع تروریسم داخلی بیشتر است. به همین ترتیب ، عدم نمایندگی در سایر عرصه ها (مانند کمبود اتحادیه های کارگران) نیز با افزایش افراط گرایی خشونت آمیز ارتباط دارد. به طور خلاصه، هرچه نمایندگی سیاسی محدودتر در هر جامعه معینی باشد، خطر فوران تروریسم داخلی در آن بیشتر است. (Piazza، 2006).
انواع تروریسم
تروریسم به عنوان یک پدیده پیچیده ابعاد مختلف دارد که هر کشور نظر به جدیت نتایج همین ابعاد با پدیده تروریسم برخورد می کند. کشورهای مانند سعودی، ایران، پاکستان، افغانستان، هند، کشورهای اسیای میانه و خاور میانه جزایی اعمال تروریستی را اعدام تعیین نموده است. در حالیکه در کشورهای اروپای مرکزی و غربی که سزای اعدام از جمله جزاهای حقوقی حذف ګریده است قید حیات جای ګزین آن شده است. به همین ترتیب، نظر به سینګینی جرم تروریستی سزاهای ګونه ګون برای آن در نظر ګرفته شده است. از اینجا طبقه بندی تروریسم نیز شکل ګرفته است. طبق کمیته مشورتی در مورد معیارها و اهداف عدالت جنایی امریکا تروریسم بر شش نوع تقسیم شده است که عبارت از بی نظمی مدنی، تروریسم سیاسی، تروریسم غیر سیاسی، شبه تروریسم، تروریسم سیاسی محدود و تروریسم دولتی می باشد. (Crime Museum)
1. بی نظمی مدنی: نوعی اعتراض خشونت آمیز است كه توسط گروهی از افراد، معمولاً در مخالفت با یك سیاست یا عمل سیاسی انجام داده می شود. درین ګونه اعتراض معترضین قصد دارند به یک گروه سیاسی پیام دهند که "مردم" ناراضی و خواستار تغییر هستند. هدف از این اعتراضات در اصل خود غیر خشونت آمیز است، اما بعضاً منجر به شورش های بزرگی می شود که در آن ملکیت های خصوصی تخریب می شود و غیرنظامیان زخمی یا کشته می شوند. (Crime Museum)
2. تروریسم سیاسی: تروریسم سیاسی عبارت از کارها و اعمالی می باشد که توسط یک جناح سیاسی برای ترساندن جناح دیگر استفاده می شود. درین ګونه تروریسم جناح سیاسی میخواهد پیام خود را به به جناح دیګر برساند اما قربانی اصلی اینګونه تروریسم شهروندان می باشند.
تروریسم سیاسی با داشتن خصوصیات ذیل از تروریسم غیر سیاسی که بعدا تشریح خواهد شد تفکیک می شود:
1. تروریسم سیاسی شامل یک فلسفه اخلاقی کلی و فراگیر است که برای توجیه اقدامات تروریستی مورد استفاده قرار می گیرد، در حالی که تروریسم جنایی معمولاً شامل توقعات شخصی و خودخواهی می شود. به این معنی که استفاده از تروریسم سیاسی توجیه اخلاقی دارد. اهداف، مفهوم وسیله را توجیه می کند زیرا ما تلاش داریم که یک تصویری از یک وضعیت اجتماعی بهتری ارائه کنیم و به همین سبب اعمال خود را توجیه کنیم. در حالیکه در تروریسم جنایی چنین استدلالی وجود ندارد.
2. تروریسم سیاسی فعالیت های می تواند باشد که برای بدست آوردن پول انجام می ګیرد، اما این پول برای اهداف سیاسی استفاده می شود. بطور عمومی تروریسم جنایی مبنای اقتصادی دارد.
3. اهداف تروریست سیاسی تقریبا بی رویه و غیرقابل پیش بینی است. معمولاً یک شخص مشخص تحت هدف قرار نمی گیرد، بنابراین هیچ کس در امان نیست. یعنی ممکن است هر شخص هدف باشد. از طرف دیگر اهداف تروریست های جنایتکار نسبت به تروریست های سیاسی منطقی تر هستند و اهداف میتواند یک فرد مشخص، یا مقام بانکی و یا یک راننده موتر باشد.
4. تروریست های سیاسی خواهان ایجاد جو طولانی مدت از ترس و ارعاب در جامعه هستند، در حالیکه تروریست های جنایتکار می خواهند با ترساندن یک بانکدار که پول را بګیرد و منطقه را ترک کنند ترس کوتاه مدت ایجاد کنند. (Paul Wilkinson,1986)
3- تروریسم غیر سیاسی: عملی تروریستی است که توسط گروهی برای هر منظور دیگری انجام می شود، اما غالباً ماهیت مذهبی دارد. هدف مورد نظر غیر از یک هدف سیاسی است، اما تاکتیک های موجود یکسان است.
4- شبه تروریسم: عملی خشونت آمیز است و از همان روشهای تروریستها استفاده می کند ، اما عوامل انگیزشی آن با تروریستها یکسانی ندارد. به طور مثال یک جنایتکار مسلح سعی می کند که از اجرای قانون فرار کند و به همین منظور غیرنظامیان به گروگان می ګیرد تا برای کمک به فرار خود از آنها استفاده کند. قانون شکن به روشی مشابه با یکت تروریست عمل می کند ، اما هدف تروریسم نیست.
5- تروریسم سیاسی محدود: هدف سرنگونی دولت نیست، بلکه اعتراض به یک سیاست یا اقدام دولتی است. (Crime Museum)
6. تروریسم دولتی: تروریسم دولتی عبارت از حمایت دولت از بازیګران خشونت ګرا غیر دولتی که در فعالیت های تروریستی درګیر می باشد. (Boaz Ganor (2015).)
تعریف ژئوپلیتیک
مفهوم ژئوپليتيک یکی از معدودترین مفاهیم در روابط بین الملل است که بیش از هر مفهوم دیګر به سرعت متحول می شود. ظرفیت بالای تحول این مفهوم سبب شده است که هر یک از متخصصین رشته ژئوپلیتیک آن مطابق میل و دانش خود تعریف نموده و در مسایل علمی از آن استفاده نموده است. اهمیت ژئوپلیتیک به همین منظور است که از رابطه مراکز قدرت بین المللی و مناطق جغرافیایی بحث می کند.
در مورد تعریف ژئوپلیتیک نظریات ګونه ګون مورد بحث خواهد ګرفت. بطور مثال رونالد جی. ګرنییر می ګوید، ژئوپلیتیک رویکردی برای مطالعه امور بین الملل معاصر است که در مطالعه تاریخ، جغرافیا و فرهنگ لنگر می اندازد ، یا همانطور که همکار مستعد من دکتر جیمز کورت گفته است، ژئوپلیتیک مطالعه "واقعیت ها و ذهنیت های موقعیت ها است."(Ronald J. Granieri, 2019)
از نظر کریس سییپل ژئوپلیتیک تلاشی است برای فهمیدن انحصاری مسئله قدرت ملی از نظر جغرافیایی. (Chris Seiple)
در یک تعریف تا حدودی پذیرفته شده در محیط اکادمیک ایران ژئوپلیتکی عبارتست از: علم مطالعه روابط متقابل جغرافیا، قدرت و سیاست و کنش های ناشی از ترکیب آن ها با یکدیګر. در این تعریف عنصر جغارفیا در سه حوزه فضا، محیط و انسان مورد توجه قرار ګرفته است. عنصر سیاست نیز در سه حوزه ایدئولوژی و اندیشه سیاسی، ساختارها و سیستم سیاسی نظیر دولت ها، سازمان های بین المللی، نهادهای اجتماعی و مدنی و نیز کنش و رفتار سیاسی که از سوی بازیګران در پیش ګرفته می شود، مدنظر است. (Hafeznia 2006)
به همین منوال اکثر مختصصین و نظریه پردازان علم ژئوپلیتیک تعریف های را ارائه نموده که هر یک آن در جای خود درخور توجه می باشد. اما به نظر من تعریف جامع از ژئوپلتیک اینست که علم مطالعه تاثیرات عناصر جغرافیایی بر اقدامات سیاسی می باشد. درین تعریف همه ابعاد با درنظرداشت وظیفه اصلی ژئوپلتیک در نظر ګرفته شده است، و همچنان رابطه جغرافیا با سیاست های دولت نیز مدنظر می باشد.
تروریسم به عنوان سازه جدید ژئوپلتیک در افغانستان
در بحث های گذشته اشاره شد که تروریسم یک اصطلاح سیاسی امنیتی می باشد اما درین بخش تروریسم را به عنوان سازه جدید که رابطه با ژئوپلتیک افغانستان دارد بررسی می شود. تروریسم به دو نوع بر نا امنی و منازعه در افغانستان تاثیر ګذاشته است. اول تروریسم داخلی است که در دایره سازه های داخلی موثر بر نا امنی و منازعه در افغانستان قابل بحث است و دوم تروریسم بین المللی است که به عنوان یک سازه خارجی بر نا امنی و منازعه افغانستان تاثیر می ګذارد.
اما قبل از همه، تروریسم اگر چه ذاتاً به عنوان عنصر برآمده از جغرافیا نیست، به این معنی که هیچ جغرافیا در جهان به ذات خود تولید کننده تروریسم نیست بلکه تروریسم مقوله ای است که بر اساس ارزش های متفاوت شکل می گیرد.
بر اساس تحولات جدید و نوع نسبت های که میان بازیگران منطقه ای و بین المللی وجود دارد جغرافیای افغانستان گویا حامل عنصر جدید بنام تروریسم می باشد.
استراتیژی های به کار گرفته شده توسط بازیگران بزرگ و نوع رقابت های منطقه ای آنها نیاز به ابزاری دارد که گروه های افراطی می توانند حامل آن اهداف به حساب بیایند.
از اینرو تروریسم را در سطح منطقه و افغانستان به عنوان سازه جدید در جغرافیای افغانستان می توان مورد ارزیابی قرار گیرد.
اگر چه در گذشته سیاست افغانستان این کشور به عنوان جغرافیای حائل تلقی می شد ولی تروریسم به مفهوم جدید خود گویا صفت جدید است که برای پیشبرد امور درین حوزه جغرافیایی در نظر گرفته شده است.
از آن جایکه تروریسم و ثبات در یک کشور آشتی ناپذیر می باشد لذا بازیگران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی در پرتو انارشیسم با هزینه کمتر می توانند به شانس های بزرگتر دست یابند.
از این رو تروریسم به عنوان یک صنعت در جغرافیای افغانستان به عنوان یک عنصر و سازه در نظر گرفته می شود.
تاثیر تروریسم بین المللی بر ژئوپلیتیک افغانستان
سقوط دولت داکتر نجیب الله در سال ۱۹۹۲ آغاز یک تحول بسیار ناګوار در تاریخ معاصر افغانستان بود. در نتیجه این تحول دولت با نهادهای ملی که در طول بیش از صد سال شکل ګرفته بود از هم فروپاشید و افغانستان عملا د چار خلای دولت ملی ګردید. به تعقیب این فروپاشی جنګ های داخلی رخ داد که تا امدن طالبان در سال ۱۹۹۶ کابل در آتش جنګ خانمان سوز داخلی می سوخت که در نتیجه آن هزاران افراد ملکی کشته و مجروح ګردیدند و هزاران خانواده مجبور به ترک خانه ها و شهر شان ګردیدند.
بعد از اشغال افغانستان توسط قوای اتحاد جماهیر شوروی وقت این کشور در محراق توجه جهان غرب به ويژه امریکا قرار ګرفت.کمک های امریکا به مجاهدین افغانستان از سال ۱۹۸۰ آغاز شد و مجموعه کمک ها درین سال از ۲۰ تا ۳۰میلیون دالر بود. این کمک ها همه ساله رو به افزایش بود تا که در سال 1987 به 630 میلیون دلار رسید. این کمک ها بعد از سال 1989 نیز ادامه یافت، در حالی قوای شوروی افغانستان خارج ګردیده بودند و مجاهدین در جنگ داخلی افغانستان (1989-1992) با نیروهای حکومت داکتر نجیب الله درګیر بودند. (OER)
کمک های جهان غرب بخصوص امریکا حکایت از اهمیت و موقعیت ژئوپلیتیک افغانستان می کرد که در خط اول نبر با بلوک شرق یا جهان کمیونیستی قرار ګرفته بود.
اما درګیری های ذات البینی مجاهدین که بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب الله آغاز ګردیده بود به طور تدریجی از اهمیت موقعیت افغانستان کاست. جامعه جهانی که بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی با افغانستان همکاری داشت، زمانی که مجاهدین بر سر قدرت با هم درګیر شدند افغانستان را رها کرد. به همین دلیل افغانستان نه تنها درګیر یک جنګ تمام عیار خانګی و خانمان سوز به طور تدریجی منزوی شد. درین میان تنها ملل متحد بود که نمایندګی خود را در کابل فعال نګهداشته بود و نماینده سرمنشی ملل متحد تلاش می نمود تا با میانجیګری خود جنګ افغانستان متوقف سازد و مجاهدین را قانع سازد تا از راه های صلح آمیز سرنوشت کشور را تعیین نمایند.
ظهور طالبان
در اواخر ۱۹۹۴ میلادی که افغانستان در اوج جنگهای داخلی به سر می برد گروهی به نام طالبان در ولسوالی سپین بولدک ولایت قندهار ظهور کرد. طالبان در وضعیتی به میدان امدند که افغانستان زیر وضعیت آسف بار ملوک الطوایفی قرار داشت. قوماندان سالاری و جنګ های خانګی زندګی مردم عادی و ملکی را بطور بی پیشنه مختل ساخته بود. تصور عامه بر این بود که هیچ راه حلی برای پایان دادن به جنګ های داخلی نمانده است و به همین دلیل ناامید عمومی بر کشور حاکم بود.
در اثنای همین وضعیت ظهور طالبان نویدی برای همه ی آنان بود که از جنګ به ستوه امده بودند و میخواستند زندګی عادی را تجربه کنند. طالبان با شعارهای مانند پایان تپنګ سالاری، عدالت و شریعت مورد توجه و حمایت مردم قرار ګرفتند و در طول دو سال اکثر مناطق کشور به شمول کابل زیر سلطه خود آوردند.
لشکر کشی سریع و بدست آوردن اکثریت بخش های خاک کشور یک بار دیګر توجه جهان را به افغانستان جلب نمود. از زمانی سقوط حکومت داکتر نجیب الله تا زمانی سقوط کابل بدست طالبان سیاست امریکا در مورد افغانستان منفعل بود. اما بعد از سقوط کابل بدست طالبان در سال ۱۹۹۶ امریکا یک بار دیګر افغانستان را مورد توجه قرار داد، هر چند از یک سو حکومت طالبانی را که کنترول اکثر مناطق کشور در دست داشت به رسمیت نه می شناخت اما از سوی دیګر به طور متناوب از طریق میانجیګران با مقامات طالبان در مورد مسایل خاص از جمله ارائه برخی کمک های بشردوستان از طریق سازمان ملل متحد و صلیب سرخ، تشویق علاقمندی سکتوری خصوصی به خط لوله در سراسر کشور و ابراز نګرانی در مورد حقوق زنان در تعامل بود.
مهمترین مسله که امریکا میخواست با طالبان بر سر آن مذاکرات کند خط لوله ګاز بود که ګاز از بحیره کسپین به هند انتقال می کرد.
روزنامه انگلیسی تلگراف در 17 دسامبر 1997 ګزارش داد و ګفت، که عنوان اش بود"اشخاص مهم مرتبط با نفت میزبانان طالبان در تکساس می باشند". درین گزارش امده بود که نزدیک بود طالبان یک قرارداد به ارزش دو میلیارد پوند انگلیسی با یک کمپنی نفتی امریکا امضا نمایند که بر اساس آن لوله نفت را در کشور جنگ زده احداث کنند. (Peter Eyre 2009)
ژئوپلتیک افغانستان بعد از ۱۱ سپتامبر
حادثه ۱۱ سپتمبر در روابط بین الملل و بخصوص سیاست خارجی امریکا از اهمیت ویژه برخوردار می باشد. این حمله بعد از آتش سوزی کاخ سفید توسط انګلیس ها در سال ۱۸۱۲ یازده سپتمبر اولین حمله مستقیم بر امریکا بود. مسله دوم این بود که القاعده مسول این حملات شناخته شد سازمانی که به شمول رهبر آن اسامه بن لادن اکثر اعضای رهبری آن در افغانستان حضور داشتند و حملات سپتامبر را نیز از خاک افغانستان طراحی نموده بود. به تعقیب حملات یازده سپتامبر امریکا از طالبان خواست که اسامه بن لادن که مسول این حملات شناخته شده به آن کشور تسلیم دهد اما طالبان انکار کرد و در نتیجه امریکا بر افغانستان حمله نمود، حکومت طالبان را سقوط داد و یک دوره جدید از کار مشترک بین افغانستان، امریکا و جامعه جهانی آغاز ګردید.
حمله امریکا توجه جامعه جهانی به افغانستان جلب نمود. بعد از سقوط رژیم داکتر نجیب الله در سال 1992 برای اولین بار افغانستان در صدر مسایل جهانی قرار گرفت. شورای امنیت ملل متحد در 4415 مین نشست خود ، در 14 نوامبر 2001 قطعنامه ی را به تصویب رساند که هدف آن حمایت از تلاش های بین المللی برای ریشه کن کردن تروریسم، مطابق با منشور ملل متحد و همچنین تأیید قطعنامه های 1368 (2001) 12 سپتامبر سال 2001 و 1373 (2001) 28 سپتامبر سال 2001 ، استقبال از تحولات در افغانستان که برای همه افغان امکان می دهد از حقوق مسلم و آزادی های لذت ببرند که دوباره توسط تجاوز و تروریسم محدود نخواهد شد. (UN Resolution 1378 )
این مصوبه شورای امنیت در حقیقت وضعیت را برای مداخله جامعه جهانی و همکاری با افغانستان مساعد ساخت. مطابق همین قطعنامه نیروهای بینالمللی کمک به امنیت یا ایساف به افغانستان اعزام ګردیدند که حکومت نو تشکیل شده افغانستان را در مورد بازسازی نهادهای امنیتی همکاری رسانند و همچنان تا ایجاد نیروهای امنیتی-دفاعی افغانستان مسولیت امنیت کشور را بر عهده بګیرند.
در واقع این مصوبه شورای امنیت ژئوپلیتک افغانستان را تغییر داد. جامعه جهانی که در طول سالهای بعد از سقوط حکومت دکتر نجیب الله و همچنان جنګ های داخلی و جنګ های طالبان از افغانستان فاصله ګرفته بودند دوباره به این کشور را در صدر سیاست های خارجی و روابط بین الملل خود قرار دادند.
مسله افغانستان در واقع به امنیت تک تک بازیګران بین المللی ګره خورده بود، به همین لحاظ همه کشور به طور مستقیم و یا غیر مستقیم در مسله افغانستان بعد از طالبان نقش داشتند. بیش از چهل کشور جهان در چارچوب نیروی های بین المللی کمک به امنیت در افغانستان حضور نظامی داشتند و تعدادی از کشور های جهان مساعدت های مالی و کمک های بشر دوستانه خود را از طریق نهادهای مربوط ملل متحد و دیګر نهادهای بشری به افغانستان انجام می دادند.
تصور عمومی جامعه جهانی بر این بود که حضور نظامی در افغانستان می تواند از خطرات ګسترش تروریسم به دیګر اطراف و اکناف جهان بکاهد. زیرا به ګفته جان بولتن مشاور سابق امنیت ملی دانالد ترامپ خطر مرز نه می شناسد.
وضعیت افغانستان بعد از سال ۲۰۰۵ به طور تدریجی تغییر کرد. طالبان که بعد از سقوط رژیم شان به پاکستان پناهنده شدند و در سال ۲۰۰۳ به حمایت پاکستان دوباره منظم و دست به جنګ های چریکی علیه دولت افغانستان و نیروهای خارجی زدند. جنګ های چریکی طالبان در طول دو سال یعنی تا سال ۲۰۰۵ به یک چالش بسیار جدی برای جامعه جهانی و دولت نوپای افغانستان مبدل شد. امریکا با تغییر استراتیژي نظامی خود در قبال افغانستان در سال ۲۰۰۹، ۱۷۰۰۰ سرباز جدید را به افغانستان فرستادند که به قول روزنامه مشهور انګلیسی ګاردین فرستادن سربازان جدید به افغانستان که با ۳۶۰۰۰ سرباز موجود در افغانستان یکجا خواهد شد نشانه اینست که اداره اوباما متعهد است که روش جنګ امریکا در افغانستان را دوباره برسی نماید. (The Guardian 2009)
در واقعیت حضور نظامی امریکا و جامعه جهانی به منظور مهار تروریسم و کاهش خطرات تروریسم متوجه جامعه بین المللی از افغانستان بود. تروریسم در دوام حضور نظامی کشورهای جهان در افغانستان نقش برجسته ایفا نمود و تا همین روزها نقش تروریسم در حضور جامعه جهانی در افغانستان بر جامانده است.
صلح با طالبان
ظهور مجدد طالبان نتایج ګونه ګون در پی داشت. مهمترین نتیجه آن ناکامی دولت افغانستان به حیث دولت-ملت بوده. ظهور مجدد نیروها و بازیګران تروریستی به دولت افغانستان اجازه نداد که رسالت اصلی خود را در قبال مردم خود ادا کند. کاری که داعش در عراق و سوریه در مقابل حکومت های این کشورها انجام داده بودند در افغانستان نیروهای طالبان این وظیفه را انجام دادند.
ناکامی دولت افغانستان و شرکای خارجی آن سبب شد که فرصتهایی را برای بازیگران خارجی مداخله جو و نیز کنشگران خارج از حکومت چه طالبان یا داعش و چه شهروندان ناراضی و چه فرصتطلبان قدرتطلب فراهم ساخت و در نتیجه افغانستان یک بار دیګر به طرف نا ارامی و جنګ های شدید سوق شد. کاهش دولت مرکز و مشغول شدن آن به جنګ با طالبان مؤثریت و کارایی دولت را به صورت فاجعه بار کاهش داد. ولایت های استراتیژيک مانند قندوز در شمال و غزنی در مرکز کشور بدست طالبان سقوط کرد و ده ها ولسوالی از حاکمیت دولت به نحو خارج شد. حاکمیت قانون حتی در شهرها و مراکز پایین آمد، سطح فساد، فقر و بیکاری بالا رفت که در نتیجه مردم ناراض شده و وضعیت تا حدی زیادی به نفع طالبان رقم خورد.
امریکا در اوایل سال ۲۰۲۰ با طالبان به توافق رسیدند که نیروهای خود را در ظرف چهارده ماه از افغانستان خارج می کند و در بدل طالبان از خشونت بر ضد نیروهای امریکایی دست بر می دارند. توافق امریکا با طالبان یک بار دیګر افغانستان را در محراق توجه کشورهای منطقه و جهان قرار داد. از هند ګرفته تا ایران و کشورهای اسیاسی میانه، چین و روسیه، همه تلاش دارند که در مسله افغانستان باید دخیل باشند تا در آینده این کشور سهم داشته باشند. هر یک ازین کشورها بطور رسمی کانال های ارتباطی رسمی و غیر رسمی را با طالبان ایجاد نمودند تا بدین وسیله منافع خود را در افغانستان تامین نمایند.
نتیجه
تروریسم بین المللی به عنوان یک پدیده بر ژئوپلیتک افغانستان تاثیرګذار می باشد. تغییر روابط این کشور با همسایه ها و جهان بعد از یازده سپتمبر تنها و تنها نتیجه تروریسم بین المللی بوده که اولا در القاعده و بعدا در طالبان تجسم یافت. جنګ با طالبان نه تنها برای افغانستان پیامدها داشت بلکه در رویکرد جهان نسبت به تروریسم نیز نقش داشت.
افغانستان که در سال ۱۹۹۲ بعد از سقوط رژيم داکتر نجیب الله از طرف غرب به فراموشی سپرده شده بود، حادثه تروریستی ۱۱ سپتمبر سبب شد که جهان یک بار دیګر این کشور را در محراق توجه قرار دهد و با آن در عرصه های مختلف همکاری نماید.
اکنون مسله صلح افغانستان داغ است. در ضمن امریکا میخواهد که تنها حدود ۲۰۰۰ نیروهای خود را در افغانستان باقی بګذارند تا از ماموریت های دیپلوماتيک این کشور در افغانستان حفاظت نماید. از سوی دیګر ممکن است حکومت افغانستان با طالبان به توافق صلح دست پیدا کنند.
در هر دو صورت بیم آن میرود که افغانستان یک بار دیګر به فراموشی سپرده شود، الی آنکه حکومت افغانستان یک ستراتیژی را تهیه نمایند که به شمول خروج نیروهای امریکایی، صلح با طالبان و غیره همه متغییرها در آن ګنجانیده شده باشد. حکومت افغانستان باید از ګذشته حکومت مجاهدین و طالبان در دهه ۱۹۹۰ درس بګیرد و روابط خود را با جهان از حالت منفعل به حالت فعال در آورد که درین صورت بجای دیګران باید حکومت افغانستان برای این کشور تصمیم نهایی بګیرد.
فهرست منابع
منابع فارسی
1. حافظ نیا، محمدرضا ، اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، ۱۳۸۶، ص۹، تهران،
2. سها، نادرشاه، جرم تروریسم در اسناد بین المللی و کود جزای افغانستان ، ماهنامه عدالت، ماهنامۀ تخصصي، حقوقي و فرهنگي - سال بیستم/ شمارۀ مسلسل 195 / ثور 1398، وزارت عدلیه، کابل افغانستان.
3. دبیری، علی اکبر، حافظ نیا محمدرضا، صفوی، سید یحیی و اخباری محمد، ارزیابی متغییرهای ژئوپلیتیک مؤثر در شکلگیری و فعالیت گروههای تروریستی مطالعه موردی: مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان، مجلّة پژوهشهای جغرافيای سياسي، سال دوم، شماره دوم، تابستان، ۱۳۹۱،
منابع انگلیسی
4. https://www.merriam-webster.com/words-at-play/history-of-the-word-terrorism
5. The Challenges of Conceptualizing Terrorism, Leonard Weinberg, Terrorism and Political Violence, Vol.16, No.4 (Winter 2004), pp.777–794, Routledge, Mortimer House, 37-41 Mortimer Street, London W1T 3JH, UK.
6. What is Terrorism? Redefining a Phenomenon in Time of War." Peace & Change 30 (2005): 231. Retrieved June 5, 2008, from Scholars Portal database.
7. Criminal Code, R.S.C. 1985, c. C-46, s. 83.01.
8. The British Terrorism Act (2006).
9. https://www.fbi.gov/investigate/terrorism
10. COUNCIL FRAMEWORK DECISION of 13 June 2002 on combating terrorism (2002/475/JHA), Official Journal of the European Communities.
11. THE UNITED NATIONS IN THE FIGHT AGAINST TERRORISM, Counter-Terrorism Committee Executive Directorate United Nations.
12. Piazza, James, Rooted in Poverty?: Terrorism, Poor Economic Development, and Social Cleavages, Terrorism and Political Violence, March 2006.
13. SÁNCHEZ-CUENCA, IGNACIO, Revolutionary Dreams and Terrorist Violence in the Developed World: Explaining Country Variation, Journal of Peace Researches, 2009
14. Piazza, James, Rooted in Poverty?: Terrorism, Poor Economic Development, and Social Cleavages, Terrorism and Political Violence, March 2006.
15. Piazza, James, Rooted in Poverty?: Terrorism, Poor Economic Development, and Social Cleavages, Terrorism and Political Violence, March 2006.
16. https://www.crimemuseum.org/crime-library/terrorism/types-of-terrorism/
17. https://www.crimemuseum.org/crime-library/terrorism/types-of-terrorism/
18. Wilkinson, Paul, Terrorism and the Liberal State, London: Macmillan, l986. (Wilk.394 h/b)
19. https://www.crimemuseum.org/crime-library/terrorism/types-of-terrorism/
20. Ganor, Boaz (2015). "State Involvement in Terrorism". Global Alert: The Rationality of Modern Islamist Terrorism and the Challenge to the Liberal Democratic World. Global Alert. Columbia University Press. pp. 64–72.
21. Granieri, Ronald J., What is Geopolitics and Why Does It Matter? July 2019.
22. Seiple, Chris, Revisiting the Geo-Political Thinking of Sir Halford John Mackinder: United States—Uzbekistan Relations 1991—2005 A thesis Presented to the Faculty of The Fletcher School of Law and Diplomacy.
23. https://courses.lumenlearning.com/suny-hccc-worldhistory2/chapter/the-united-states-and-the-mujahideen/#:~:text=Funding%20began%20with%20%2420%E2%80%93%2430,Afghanistan%20(1989%E2%80%931992).
24. Eyre, Peter, The true reason for going to war in Afghanistan, http://www.vijayvaani.com/ArticleDisplay.aspx?aid=860
25. http://unscr.com/files/2001/01378.pdf
26. https://www.theguardian.com/world/2009/feb/18/obama-afghanistan-troops