نویسنده: جانتن مارکس – خبرنگار امور دیپلوماتیک بی بی سی
ترجمه: مرسلین ارسلا
از گزارشات روزهای اخیر مبنی بر این که کارمندان استخبارات نظامی روسیه به جنگجویان طالب پول پیشنهاد کرده اند تا در بدل آن عساکر امریکایی و در صورت امکان دیگر عساکر غربی را به قتل برسانند، چه برداشت کنیم؟ از این گزارشها چی اثبات می شود؟ و اهمیت آن در چیست؟
در گام نخست، هر سه جانب دخیل در مسئله آن را رد کردند. حکومت روسیه یک مرتبه این گزارش را رد کرد. طالبان نیز چنین کردند. دونالد ترمپ رییس جمهور ایالات متحده از آگاهی در رابطه به چنین مسله به شدت انکار کرده و منابع در قصر سفید به رسانه های امریکایی گفته اند که به دلیل نبود اجماع در میان جامعه استخباراتی امریکا در رابطه به صحت چنین گزارش ها، این مسئله هیچگاه به سطح بلند تا رییس جمهور و معاون رییس جمهور نرسیده است.
این در حالی است که رسانه های مهم خبری امریکا با دست به دست کردن سلسله یی از گزارش ها از منابع مختلف نقل قول می کنند که یک ارزیابی استخباراتی نشان دهنده آن است که استخبارات نظامی روسیه از ماه مارچ به این سو امتیاز و یا پاداش مالی را در بدل کشتن عساکر امریکایی و یا نیروهای ایتلاف به طالبان پیشنهاد کرده اند، یک مقدار هنگفت این پول نقد در هنگام عملیات نظامیان امریکایی نیز بدست آمده؛ و این که احتمالاً شماری از پرسونل نظامی امریکایی نیز در نتیجه آن کشته شده باشند.
این منابع خاطر نشان ساخته اند که چنین ارزیابی های استخباراتی در بلند ترین سطح شریک ساخته شده و در جریان گزارش دهی روزانه در پیوند به مسایل استخباراتی به سمع رییس جمهور نیز رسیده است.
منتقدین رییس جمهور ترمپ، حد اقل رقیب دموکرات وی جو بایدن بر این گزارش ها چنگ زده اند تا یک بار دیگر این نقطه نظر شان را برجسته سازند که گویا آقای ترمپ توانایی دفاع از منافع امریکا را ندارد. اما جالبتر این که حتی برخی از جمهوری خواهان نیز چنین سوالاتی را مطرح می کنند. لیس چینی نماینده ویمونگ این پرسش غیر قابل انکار را می پرسد که کی ها از این ارزیابی استخباراتی آگاه بودند و چه زمانی از آن آگاه شدند؟
باز پرداخت
چرا باید روسیه چنین رویکردی را در پیش گیرد؟
این کار به طور بالقوه چندین انگیزه دارد.
روسیه بناء به چند دلیل روابط نزدیک خود با طالبان را حفظ می کند. این کشور شاهد کاهش حضور ایالات متحده در افغانستان است. روسیه از افزایش بنیادگرایی اسلامی در منطقه که به سوی این کشور در حال گسترش است، جداً نگرانی دارد و مسکو طالبان را به عنوان مانع بالقوه در برابر این بنیادگرایی می پندارد.
باور بر این است که مسکو با اعطای پول نقد و اسلحه از رهبران مهم طالبان حمایت کرده است. در حالی که روابط خود با حکومت افغانستان را نیز دوام میدهد و در یک بحث کلان تر از معامله صلح افغانستان نیز حمایت می کند، مسکو از بی ثباتی افغانستان در آینده نگران است و شرایط و اهداف خود را با جدیت دنبال می کند.
اما روسیه یک جنگ اعلان ناشده و یا به اصطلاح "خاکستری" را علیه غرب نیز به پیش می برد. این جنگ در چندین جبهه دوام دارد: حملات سایبری، پنهانکاری اطلاعات، مداخله در انتخابات، تمویل مالی بنیادگرایان در غرب و غیره.
بعضی اوقات این اقدامات روسیه بگونه مستقیم نیز انجام شده است: به طور مثال، به کارگیری گاز خفه کن عامل عصب (nerve agent) برای قتل یک افسر سابق استخبارات روسیه در شهر سالیسبری بریتانیا و حمله تمام عیار قراردادی های نظامی روسیه بالای مواضع نظامیان امریکایی در سوریه که بر بنیاد گزارش ها، در نتیجه حملات هوایی امریکا تعداد قابل ملاحظه این قراردادی ها کشته شدند.
روسیه به رهبری رییس جمهور ولادیمیر پوتین از هر صدمه ای که از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی به عظمت و پیکر روسیه وارد شده، آگاه است. در حقیقت این حمایت ایالات متحده از جنگجویان افغان بود که در سال های ۱۹۸۰ مسکو را به خروج از افغانستان وادار ساخت.
باورهایی وجود دارد که تعدادی از چهره ها در راس قدرت و رهبری روسیه مایل اند تا سزای آسیب هایی را به امریکا بدهند که در گذشته و حال به پیکر روسیه وارد کرده است.
ابهام
این حوادث و وقایع روابط موجود میان امریکا و روسیه را نیز روشن ساخته است. سیاست ایالات متحده در برابر مسکو از نوعِ جنون متاثر گشته است.
از یک سو ایالات متحده از عصری سازی تسلیحات اتومی و پلان های وسیع روسیه در شرق میانه و جاهای دیگر جهان دچار شک و بد گمانی شده، اما از سوی دیگر، اداره فعلی امریکا به طور عجیبی رد این وقایع از سوی روسیه را می پذیرد. به گونه مثال، رد اتهام مداخله روسیه در مبارزات انتخاباتی ایالات متحده.
اکثریت این ابهامات در وجود شخص خود رییس جمهور ترمپ خلاصه می شود، کسی که بیشتر مردم به وی به چشم یک رهبر قوی دکتاتورمنش نگاه می کنند. بنا بر این، بررسی و پرداختن به این گزارش استخباراتی روشنی بیشتری بر کُل روند سیاست خارجی در اداره رییس جمهور ترمپ خواهد انداخت.
این گزارش ادعای هردو جناح منتقد، هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان تندرو، همانند جان بولتن مشاور پیشین امنیت ملی را تقویت خواهد کرد، کسانی که استدلال می کنند که اداره رییس جمهور ترمپ نه دید استراتژیک دارد، نه وحدت نظری در آن موجود است و نه رهبری یی در آن وجود دارد.
در این شرایط حساس این یک داستان خیلی حساس است و نا دیده هم گرفته نخواهد شد. اگر بخشی از این گزارش درست باشد و ثابت شود که احدی در بدل پول پرداخت شده توسط روسیه کشته شده، این کار سبب تیره تر شدن روابط روسیه و امریکا از زمان پایان جنگ سرد خواهد شد.
این درست زمانی است که مبارزات انتخاباتی برای رقابت جهت برنده شدن برای دومین بار توسط ترمپ در میانه راه است، وضعیتی که ترامپ باید در وسط مبارزه با همه گیری ویروس کرونا برای حفظ شهرت و محبوبیتش تلاش کند وتظاهرات ضد نژاد پرستی (Black Lives Matter) نیز به این مشکلات افزوده است.
در اینجا یک عامل مشترکی برای دوستان و دشمنان واشنگتن وجود دارد که باید مشترکاً با آن کنار بیاییند: حال امکان حد اقلی وجود دارد که رییس جمهور ترمپ نتواند برای بار دوم در انتخابات برنده شود. حتی فراتر از تاثیرات گسترده طبی، اجتماعی و اقتصادی همه گیری کرونا، مسایلی دیگری نیز برای اثبات این امکان وجود دارد.
روسها و چینی ها تلاش دارند تا خود شان را به عنوان قدرت های منطقوی ثابت سازند، اگر چه آرزو و جا طلبی های چین فراتر از این است. بنیامین نتنیاهو صدراعظم اسراییل در رابطه به چگونگی امکان ادغام نوار شرقی با خاک اسراییل فکر می کند.
حکومت بریتانیا تلاش می کند تا درک عمومی از آنچه لندن به عنوان منافع بریتانیا در خروج از اتحادیه اروپا میداند، به وجود بیاورد و سیاست خارجی تازه یی را زیر پرچم "بریتانیای کبیر" رقم بزند.
تمامی این بازیگران در چند ماه آینده جهت پیش رفتن با یکی از دو اداره در امریکا، فکتورهایی را وارد پلان های شان خواهند کرد: اداره کنونی و یا اداره یی که قرار است در ماه جنوری آینده قدرت را در امریکا در دست گیرد.
اگر در نهایت ثابت شود که داستان پرداختن پول به طالبان در افغانستان واقعیت دارد، امکان آن بیشتر است که اداره جدید به رهبری بایدن در رابطه به آن با روسیه محاسبه کند.